روح الله رشیدی
افتضاحِ «هتل فیتیلهای» واکنشبرانگیز شد. متنوع، متکثر و پردامنه. دیگر مثل قدیم نیست که در چنین بزنگاههایی، صرفاً نمازگزاران به قبلهی تجزیه و تشتت، میدانداری کنند و حنجره بدرند. دوستدارانِ جمهوری اسلامی و صاحبان منصب نیز حتی موضع میگیرند؛ تندتر و غلیظتر از تجزیهچیهای مزدبگیر. نمایندگان مجلس، استاندار، فرماندار و هرکسی که ردایِ مسئولیت بر تن دارد، کم نمیگذارد در تقبیحِ توهین. این، مرتبهای از رشد است. و مغتنم و درخور.
بااینهمه، اما هنوز کیفیت این رشد، چندانکه باید نیست. نشان به این نشان که ادبیاتِ ابرازِ انزجار از سوی اهالی جمهوری اسلامی، هنوز به آن درجه از فخامت و استواری و عمق نرسیده که بتوان اسمش را گذاشت واکنش مبنایی. تنها در بعضی از این واکنشها، رگههایی بسیار کمرمق از چنین سطحی از واکنش را میبینیم. گذشته از واکنشهای سراسر رسوای تفالههای انگلیس و آمریکا که اینبار، حتی الحادشان را هم افشا کردند، میماند دو جور واکنش دیگر. این دو، نوعاً یا احساسی و تصنعی است برای خوشامد مردمی که مورد اهانت قرارگرفتهاند و یا «تهدیدمحور»ند و تابعِ هراس از «سوءاستفادهی دشمن».
واکنشهای نوعِ اول، غالباً از سوی سوداگرانی صورت میگیرد که سادهانگارانه، میخواهند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند. چشم به انتخاباتِ پیش رو دارند و چنین خیال میکنند که با گردوخاک در این وانفسا، میتوانند از مردم دلبری کنند. مسابقهی واکنش در میانشان درمیگیرد و نمودار ثبت واکنشهای توبیخ و تهدیدآمیزشان، هر بار، حادتر شدن تعابیر را نشان میدهد.
واکنشهای نوع دوم، متعلق است به دلسوزانی که در تمام این سالها مبتلا به واگیری به نام «اصالتِ دشمن» شدهاند. اینها، متر و معیارشان در مناسبات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، «سوءاستفادهی دشمن» است. اینکه با پدیده و مسئلهای مخالف باشند یا موافق، مشروط و مقید است به میزان سوءاستفادهی دشمن. عقل و عرف میگوید که شناخت دشمن و دقت در موضعگیری و شیطنتش مهم است؛ بسیار مهم. و در تنظیم موضعگیریها، نباید چنین عامل مهمی را نادیده گرفت. این را در تمام این سالها آموختهایم. اما علیالاطلاق کردنِ این عاملِ مهم و سرایت دادنش به هر عرصهای، رفتهرفته ما را ترسوتر و منفعلتر و بیمبناتر میکند. همچنین، مکتبِ خودی و معیارهایش را از اصالت ساقط میکند. مشخص است که ناراحتی و تأثر دلسوزان، بر اساس این روش، تأثری «مصلحتی» است و نه «اصیل». مشابه اینگونه مواجهه را در موضوع «وحدت شیعه و سنی» نیز تجربه کردهایم. آنجا که طیفی از دلسوزانِ انقلابمدار، در خوشبینانهترین حالت، وقتی مسئلهی وحدت امت اسلامی مطرح میشود، بلافاصله و صرفاً عنصری به نام «سوءاستفادهی دشمن» از تفرقهی مسلمانان را پیش میکشند و با این یک استدلال میکوشند تا سروته قضیه را هم آورند؛ وحدتی مصلحتی و تاکتیکی. و نه اصیل.
وقتی بوی تعفن از «هتل فیتیلهای» بلند میشود، میتوان به همان دو روشِ پیشگفته عمل کرد و با رویکردی تاکتیکی و مصلحتی، حتی تا مرز برکناری و محاکمهی عاملان و مسببان پیش رفت، اما مسئله اینجاست که با این رویکرد، بازهم نشانیِ غلط میدهیم به مردم و بهویژه به نسلهای نورَسی که نظارهگر این مناقشات هستند. نشانی غلط، همان «مصلحتبودگیِ» مخالفت با توهین به مردم است و نه اصیل بودن این مخالفت. میگویند «چون دشمن سوءاستفاده میکند نباید این کارها را کرد»! میگویند «نباید گزک به دست دشمن بدهیم»! گویی اگر یکبار _فرضاً_ دشمن خوابش برد و متوجه این قبیل گافها نشد و نتوانست از آن سوءاستفاده کند، ایرادی به این اعمال وارد نیست. کما اینکه بعضی توجیهگرانِ موجه، میگفتند «فیتیله را تا قبل از رسانهای شدن، مگر چند نفر دیده بودند؟!» این منطق، تحریفِ آشکارِ اصول انقلاب اسلامی است و تحریف آشکارِ اسلام.
در مجموعهی اعتراضاتِ پردامنه و پرتعدادی که در روزهای گذشته صورت گرفت، کمتر کسی را دیدیم که دلش به حال میراث انقلاب اسلامی بسوزد و مثلاً بگوید «تحقیر اقوام ایرانی، عملی ضدانقلابی است و در تضاد با آرمانهای اسلامیِ انقلاب». همهاش یا هشدار به سوءاستفادهی دشمن بود یا تقلا برای ماهیگیری از آب گلآلود.
آنها که خود را انقلابی میدانند، این را هم باید بدانند که برخوردهای ارتجاعی با اقوام ایرانی، تضعیف میراث انقلاب اسلامی است بیش و پیش از هر نتیجهای. انقلاب اسلامی، بعد از قرنها، ایرانیها را حولِ یک باورِ فراسیاسی جمع کرده و آنها را از تشتت و تنفرِ برجایمانده از دستکاریهای رضاخانی عبور داده و به وحدتیِ اصیل _ و نه تاکتیکی _ رسانید. پس، هرگونه خدشه در این دستاورد، عملی ضدانقلابی است.
انقلابیها، نباید در اتفاقاتی ازایندست، با موضعگیریهای منفعلانه و تاکتیکی، فکر کنند که تکلیفشان را نسبت به انقلاب ادا کردهاند. ضمناً باید فاصله و تمایز خود را با سیاسیونِ تهدیدمحوری که به دنبال شویِ تبلیغاتی هستند صراحتاً نشان دهند. تمایزی که جز با مواجههی صادقانه و از سر درد و مسئولانه حاصل نمیشود. نیروی انقلابی، با افتضاحِ فیتیله و هر عملی شبیه آن مخالف است، نه فقط ازآنرو که دشمن از آن افتضاح، بهره میگیرد، بلکه بالاتر از آن، ازآنرو که این باورهای متحجرانه و ارتجاعی، با باورهای برآمده از اسلام ناب در تضاد و تزاحم است. مخالفت یک نیروی انقلابی با فیتیله، مخالفتی ایمانی و اعتقادی است و نه تاکتیکی و موسمی. او، معتقد است که مقابله با شیوع این اهانتها، عینِ نهی از منکر است.
کسی اگر از پایمال شدن «خون شهید» دلناگران است، باید از چنین وقایعی هم بترسد. فرقی هم نمیکند که سوژهی این وقایع که باشد؛ ترک باشد یا لر یا رشتی یا کرد... این همه، بناست که در سایهسارِ جمهوری اسلامی و به اعتبارِ خون شهیدانشان، طعم کرامتِ حقیقی را بعد از قرنها، بچشند. این است میراث انقلاب اسلامی. از این میراث، پاسداری باید.
- ۹۴/۰۹/۱۴