غلامرضا سیفی/اشاره: «توریسمِ درمانی» یا «گردشگری سلامت» یکی از مهمترین زمینههای مؤثر در حوزههای اقتصادی و فرهنگی کشورهای مبدأ و مقصد محسوب میشود. اکثر کشورها توانستهاند درآمدهای حاصله ازاینگونه گردشگری را به درآمدهای پایدار تبدیل و بهواسطهی آن، در مسیر توسعهی بخش گردشگری گامهای بلندی بردارند. اما در تبریز علیرغم حجم بالای اینگونه گردشگران، تاکنون این اتفاق نیفتاده است. توریسم درمانی و مسافرانی که بهویژه از جمهوری آذربایجان و نخجوان برای درمان به تبریز سفر میکنند تاکنون تغییر خاصی را در حوزهی اقتصاد استان شکل نداده است. این عدمتغییر، معلول علتهایی است که موضوع این گزارش است.
توریسم درمانی؟بر اساس تعریفهای سازمان جهانی جهانگردی (UN-WTO) یکی از اهدافی که میتواند گردشگر را برانگیزد تا عزم سفر کند، مسافرت برای کسب سلامتی است. چیزی که از آن به گردشگری سلامت تعبیر میکنند. گردشگری سلامت اقسام مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به تندرستی درمانی، توریسم درمانی و توریسم پزشکی اشاره کرد. آنچه در تبریز و آذربایجان میگذرد توریسم پزشکی است که اصطلاحاً معنای توریسم درمانی به خود گرفته است.
تهدید یا فرصت؟
خیل بیمارانی که عمدتاً از نخجوان و جمهوری آذربایجان برای درمان به تبریز میآیند چند سالی است که این سؤال را مطرح ساخته است که آیا توریسم سلامت و هجوم اینهمه بیمار برای درمان در تبریز، تهدید محسوب میشود یا فرصت؟ اگر تهدید است، چرا؟ و اگر فرصت است چگونه؟
در نگاه اول همه اذعان دارند که توریسم درمانی فرصت بینظیری برای استان و تبریز پدید میآورد. فرصتهایی که تابحال نبودهاند و اکنون ایجادشدهاند. هرچند که ناگفته پیداست صرفاً به فرصتهای اقتصادی آن نگریسته شده تا دیگر فرصتهایی که هست و مغفول مانده است؛ فرصتهای فرهنگی این موضوع کمتر از فرصتهای اقتصادی آن نیست اما به دلایلی که در ادامه خواهید خواند تاکنون از این فرصتها استفاده بهینه نشده است.
کجاست متولی؟
مع الاسف آنچه که بیش از هرچیز در این بحث مشهود است، این است که این حوزه متولی ندارد. از ظاهر امر چنین برمیآید که باید سازمان گردشگری متولی کار باشد اما تحقیقات نگارنده نشان میدهد که سازمان گردشگری در این حوزه هیچ برنامهای ندارد. طبق گفته مسئول بخش رسانهای سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو «سالانه حدود یک میلیون نفر از شهروندان جمهوری آذربایجان به ایران سفر میکنند.»
حال با این وصف و با این حجم مسافر باید پرسید چرا این بخش متولی ندارد؟
گمشده ای به نام دیپلماسی عمومی
دیپلماسی عمومی، بهرهگیری دولت از فرصتهای عمومی برای پیشبرد اهداف یک کشور است و گردشگری (با بیش از 1.4 میلیارد گردشگر در سال 2014) مؤثرترین پدیدهای است که میتواند بهعنوان یک فرصت نقش بسیار مهمی در توسعه دیپلماسی عمومی ایفا نماید. آنگونه که ذکر شد سالانه قریب یک میلیون توریست سلامت از جمهوری آذربایجان به کشورمان سفر میکنند که بخش قابلتوجهی از این سفرها به تبریز و آذربایجان صورت میگیرد.
صنعت گردشگری در همهی ابعادش به سیاستهای دولت وابسته است و در توسعهی سیاسی، ایجاد و گسترش صلح و نیز رشد و توسعهی اقتصادی نقش بسیار مهمی برعهده دارد.
پیوندهای مشترک تاریخی و فرهنگی مابین مردم ایران و جمهوری آذربایجان زمینه بسیار مساعدی برای بهرهمندی از دیپلماسی عمومی در گردشگری سلامت است. اما نکتهی اصلی که باز تکرار همان سؤال قبلی است این است که چرا این بخش متولی ندارد؟ هم متولی اجرایی و هم بالاتر از آن متولی فکری؟ اصلاً آیا کسی روی این موضوع فکر میکند؟
نقش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در این موضوع چیست؟ آیا مسئولان ادارهی ارشاد اساساً به این موضوع یعنی دیپلماسی عمومی که یک اصل مهم پذیرفتهشده در پیشبرد اهداف یک کشور است اعتقاد دارند و همچنین اداراتی مانند سازمان تبلیغات اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی.
چرا از این فرصت بینظیر به نحو احسن استفاده نمیشود؟ همچنان که در بالا اشاره شد فرصتهای فرهنگی که از قِبل توریسم درمانی عاید کشورمان میشود کمتر از فرصتهای اقتصادی آن نیست بهشرط آنکه فکر و اندیشه و دغدغه مندی، به دنبال موضوع باشد. آیا نمیشود از این فرصت بینظیر در جهت ارتقای روابط دو ملت با تکیه بر اشتراکات فرهنگی و دینی استفاده کرد؟
دریغ از یک برگ کاغذ خشکوخالی
این حوزه بهقدری رها شده است که حتی به این جمعیت یک میلیون نفری یک برگ کاغذ با عنوان «خوش آمدید» هم اهدا نمیشود چه رسد به محتواهایی در جهت تبیین اهداف انقلاب اسلامی و معرفی توفیقات جمهوری اسلامی یا سایر ظرفیتهای کشور.
خیل عظیمی از اتفاقات مثبت در این بخش میتواند رخ دهد که با توجه به بیتفاوتی مسئولین هیچ اتفاق خوشایند و امیدوارکنندهای رخ نداده است. برای مثال میتوان با تولید محصولاتی در قالبهایی مانند پوستر، فیلم، موسیقی، بروشور و... در جهت آشنا نمودن گردشگران با انقلاب اسلامی و حتی بالاتر از آن اشتراکات فرهنگی دو ملت قدم برداشت.
به طرق مختلف میتوان با این جماعت یک میلیونی حرف زد و ارتباط گرفت. مشکل این است که ارادهای برای این امر دیده نمیشود. حتی دغدغهاش هم در فکر و ذهن مسئولین شکل نگرفته است تا چه رسد به اینکه ارادهی انجام آن به وجود بیاید.
ارتباط بدون واسطه با ملتها باید به یک منش و الگو در جمهوری اسلامی تبدیل شود و نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا دقیقاً بیانگر اهمیت همین نکته بود که ایشان بدون واسطه به ارتباطگیری با ملتها پرداختند و این میتواند به یک سلوک دائمی در میان مدیران انقلاب اسلامی تبدیل شود.
از این طریق است که میتوان امید داشت حصارهایی که توسط رسانهها به دور جوامع و ملل خلق شده است و برای تداوم حاکمیت و قدرت نظام سلطه بر جهان، حقیقت را بهصورت مخدوش شده و نادرست به آنان ارائه میدهند، از بین رفته و با تبیین و تشریح صحیح واقعیتها، بحران درونی بیاعتمادی به این نظم ساختگی و دروغین را ایجاد نمود.
کشوری که مایل است به جایگاه قدرت جهانی دست یابد نیازمند آن است که با رویکردی اقناعی به ترویج ارزشها و اهداف خود در اذهان و قلوب جوامع هدف اهتمام ورزد و سیاستی جهانشمول پیشه کند.
سرمایههایی در جیب دلالها
پرسش مهم دیگری که مطرح است اینکه، سود اقتصادی حاصل از تردد یک میلیون نفر توریست سلامت به جیب چه کسانی میرود؟
باندهایی محدود در این زمینه تشکیل شده و از ابتدای ورود مسافر به ایران از مرز جلفا و حتی بیله سوار، آنها را برنامهریزیشده به بیمارستان و حتی هتل خاص هدایت میکنند. حتی شنیده شده برخی بیمارستانها برای سود بیشتر به دنبال احداث هتل نیز رفتهاند. بیمارستان (ب) همین سیاست را دنبال میکند.
سودهای کلانی که این بیمارستانها و مسئولین آنها از توریسم درمانی به جیب میزنند در عدد و رقم نمیگنجد. البته آنگونه که اشاره شد این بیمارستانها و مراکز درمانی که شخصی هستند، خیلی محدودند و بهصورت کاملاً هدفمند این حوزه را مدیریت میکنند.
با توجه به سود بالای توریسم درمانی در تبریز و عدم نظارت کافی از سوی دولت برخی از این افراد را به فکر ایجاد بیمارستانی شخصی در جلفا نموده است که مسافر را مستقیم در جلفا درمان نمایند.
انگشت شصت آذریها خبردار شده است!
حجم بالای سفر به ایران، مسئولین جمهوری آذربایجان را به فکر وادار کرده است. آنها اخیراً تصمیم گرفتهاند برای کاهش سفر به ایران، پزشکان ایرانی را به جمهوری آذربایجان ببرند. این حرکت چند وقتی است شروع شده است و پزشکان ایرانی نیز بیمیل به این اقدام نیستند چراکه آنها به دنبال پول هستند چه در ایران و چه در آذربایجان!
چه باید کرد؟
نخستین مسئله، بیمسئولیتی در قبال این مسئلهی مهم است. نهادهایی که ذاتاً مسئول این عرصهها هستند باید وارد میدان شده و به مسئولیت خود عمل کنند. سازمان گردشگری، دانشگاه علوم پزشکی، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و... باید با ورود عالمانه، هم فرصتهای اقتصادی این زمینه را مدیریت کنند و هم وظیفهی فرهنگی خود را به انجام برسانند. با وضعیت متشتت فعلی، نهتنها بهرهای از منافع اقتصادی توریسم درمان نمیبریم، بلکه بدبینیها مفرطی را نیز بهعنوان سوغات، به توریستها میدهیم که ناشی از دلالبازیها و سودجوییهاست.
میتوان از این فرصت عظیم برای معرفی انقلاب اسلامی در منطقهی قفقاز بهره برد. با همین فرصتهاست که امکان نشر ارزشهای انقلاب اسلامی فراهم میشود. بهویژه که در سالهای اخیر، سرمایهگذاری جریانهای صهیونیستی در ممالک همسایهی جمهوری اسلامی بیشتر شده است.