روح الله رشیدی/ چند وقت پیش، انتشار «بهمن آذربایجان» را به اطلاع جمعی که معمولاً پیگیر اینجور رویدادها هستند رساندم. چند جور واکنش دریافت شد. گذشته از بیانِ لطف و ابراز محبت، یک خط ثابت هم در بین این واکنشها وجود داشت؛ اینکه «بهمن آذربایجان» برای خیلیها، «انقلاب» را تداعی کرده است. احتمالاً ازاینرو که «بهمن» است و همنامِ ماهِ انقلاب. با هر ذهنیتی که چنین تداعیای شکل گرفته باشد، طبعاً توقع و انتظاری نیز در پیاش آفریده شده: «حالا که این نشریه، منتسب به انقلاب است، انتظار داریم که در آن، انقلاب را ببینیم». این مطالبه بدون توجه به جهاتِ آن، مسیرگشا و پیش برنده خواهد بود برای «بهمن آذربایجان».
مسئله اما این است که این «انقلاب»ی که در ذهن ما تداعی میشود چیست؟ و رسانهی انقلابی؟
پرسشِ بسیار ساده و پیشپاافتادهای مینماید؛ پاسخش هم روشنتر از روز. معلوم است که انقلاب چیست و رسانهی انقلابی چه. تا میگوییم «انقلاب» مجموعهای از نشانهها به ذهن متبادر میشود؛ تظاهرات و شاه رفت و امام آمد... احتمالاً بشود با یک سری تصویر به انضمام چند خاطره از آن روزها، حق انقلاب را ادا کرد.
عرض کردم که پرسش، پیشپاافتاده است و پاسخش نیز پیشپاافتاده و حداقلی. از «همهی انقلاب»، همین اندازه را در ذهن و دل مردم تثبیت کردهایم. تصوراتی مانده در گذشته؛ گذشتهای دکوری و موزهای! در این گذشتهی حداقلی هم حتی خبری از روح و هدف و مسئولیت و تکلیف انقلاب و انقلابیگری نیست. با این حساب، تکلیف رسانهی انقلابی هم معلوم است دیگر. «بهمن آذربایجان» اگر در هر شمارهاش، چند تصویرِ نوستالژیک از روزهای انقلاب بگذارد بهاضافهی چند خاطرهی خنثی و بیروح، احتمالاً انتظارِ مخاطبش را از انقلابی بودن برآورده کرده است. به همین سادگی و به همین پیشپاافتادگی! و چنان انقلابی را، چنین رسانهای شاید!
این پرسش و پاسخ پیشپاافتاده از انقلاب، درست مانند پرسش و پاسخ از «اسلام» است. پرسش پیشپاافتاده این است که «اسلام چیست؟» و پاسخ پیشپاافتادهاش اینکه «حج و حجاب و...»!
«...یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض»؛ مسلمانانِ گزینشگر؛ «مقتسمین».
«...الذین جعلواالقران عِضین»؛ کسانی که قرآن را تکهتکه میکنند؛ سانسورچیها!
«انقلاب» دقیقاً به حالوروز اسلام و قرآنمان افتاده؛ بهشدت، حداقلی، ساندویچی، مناسبتی و تقویمی شده است. و دو دسته، انقلاب را به این حالوروز انداختهاند؛ اراده مندانه و ارادتمندانه!
یک: جریانی با اداواطوار شبهروشنفکری و اپوزیسیونبازی، که در حسرت و حرمانِ زمانهی کاخ و کافه است؛ و اصرار دارد که انقلاب را پدیدهای صرفاً سیاسی با دستاوردی صرفاً سیاسی تصویر و تفسیر کند که بر اثر آن، رژیمی رفته و رژیمی دیگر آمده. نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم! نه ارزشی در کار است و نه معنایی. انقلاب، ابعاد ندارد؛ بُعد دارد. تنها یک بُعد. قدرت و دیگر هیچ. هر چه هست و بود، تنازع برای کسب قدرت بوده و همچنان هم هست. بنابراین، انقلاب، متناظر است با خشم و خون و مشت! به تلویح و تصریح، روزمینی و زیرزمینی، رسمی و غیررسمی، با شعر و ترانه و جوک و لطیفه، سرود و داستان و رمان و تئاتر و سینما و... تثبیت این تناظر را دنبال میکنند. اینکه بسیاری از نخبگان ما، انقلابیگری را جناحبازی تصور میکنند و دامنشان را مبرا از آن، ثمرهی چنین تقلیلگرایی ظالمانهای است؛ تقلیلگرایی ارادهمندانه.
دو: جریانی متشبث به ارزشهای انقلابی که هیچ وجهی برای انقلاب قائل نیست، الّا وجه سیاسیاش؛ سیاسی به معنای سیاسیاش فقط! تنها عرصهی جهادش، راهپیمایی و انتخابات است و بس. هیچ نماد و نمودی، غیر از اینها برای انقلاب اسلامی متصور نیست. به روایت اینهاست که انقلابیها، یک مشت آدم، با سیرت و صورتِ شبیه به هم با اولویتها و دغدغههای یکسان و منقطع از حیاتِ واقعی مردم و جامعهشان جلوه میکنند. آدمهایی که نه علیه فساد اقتصادی میشورند، نه از فقر و تبعیض مینالند، نه چیزی از هنر سرشان میشود، نه محیطزیست برایشان مهم است، نه بحران آب، نه کشاورزی و صنعت و کار و تولید و نه هیچیک از مسائل و آلام دیگر. همهی این عرصات را متعلق و منحصر به «دیگران» میدانند و خود، تولیت عرصهی سیاسی _ با همان تعریفِ سطحی و ناقصش _ را بر عهده میگیرند. شوربختی اینکه، این نحو تکلیفگزینیِ حداقلی و تقلیلیافته را، از سر ارادت به انقلاب دنبال میکنند؛ و منت این گزینشگریِ ناعادلانه را بر سر «انقلاب» مینهند!
*
الغرض، «بهمن آذربایجان» حتماً نشریهای انقلابی است. با این توضیح واضح که انقلاب را یک منظومه میداند که به همهچیز ربط دارد و با همهچیز کار. با این حساب، تصویری که میکوشد تا از انقلاب نشان دهد، با قرائتهای تقلیلیافته و ساندویچیِ رایج متفاوت است. بهمن، پرداختنِ به مسائل واقعی مردم و جامعه را، عین انقلابیگری میداند؛ و گفتن و نوشتن از فقر، فساد، تبعیض، کشاورزی، صنعت، معیشت، تاریخ، هنر، شعر، موسیقی، تئاتر، ادبیات و... را تکلیفِ انقلابیاش.